آرام باش عزیز من
آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب ،
برق و بوی نمک ،
ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می رویم ،
چشم های مان را می بندیم ،
همه جا تاریکی است ،
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود.
نظرات شما عزیزان:
مرد گیلکی
ساعت18:23---1 دی 1393
حال دنيا را بپرسيدم من از فرزانهاي
گفت يا بار است يا خواب است يا افسانهاي
گفتمش احوال عمرم را بگو تا عمر چيست ؟
گفت يا برق است يا شمع است يا پروانهاي
گفتمش اينها که ميبيني چرا دل بستهاند ؟
گفت يا کورند يا مست اند يا ديوانهاي
ابوسعيد ابوالخير
گفت يا بار است يا خواب است يا افسانهاي
گفتمش احوال عمرم را بگو تا عمر چيست ؟
گفت يا برق است يا شمع است يا پروانهاي
گفتمش اينها که ميبيني چرا دل بستهاند ؟
گفت يا کورند يا مست اند يا ديوانهاي
ابوسعيد ابوالخير
مرد گیلکی
ساعت18:21---1 دی 1393
اي دوست اي دوست اي دوست اي دوست
جور تو از آنکشم که روي تو نکوست
مردم گويند بهشت خواهي يا دوست
اي بيخبران بهشت با دوست نکوست
جور تو از آنکشم که روي تو نکوست
مردم گويند بهشت خواهي يا دوست
اي بيخبران بهشت با دوست نکوست
مرد گیلکی
ساعت18:13---1 دی 1393
عشق؟؟؟؟؟!!!!
عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست...عشق آن
است که چتری شوی برای کسی و او هیچوقت نداند که
چرا خیس نشد...
عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست...عشق آن
است که چتری شوی برای کسی و او هیچوقت نداند که
چرا خیس نشد...
برچسبها: